کار خانگی

تقریبا بلافاصله بعد از ازدواج باردار شدم حاملگی ناخواسته . من که هیچ سررشته ای از رشته زندگی و کار خانگی نداشتم چنان دچار سردرگمی، شلوغی و تجمع کارهای منزل شدم که خارج شدن از آن کار من بی تجربه که هیچ کار هنر گردآفرید شاهنامه فردوسی هم نبود. 

باری رسم بچه داری هم به فضیلت خانه داری مزین شد. یک روز که مثل بیشتر روزها تلی از کهنه های نشسته نشده توی دستشویی، لباسهای از طناب جمع شده روی مبل و کوهی از ظرفهای کثیف توی لگن ظرفشویی به من دهن کجی می کرد، چه بگویم که به قول ما ترک زبانها، خانه دستش می زد و پایش می رقصید؛ همسرم از سر کار به منزل مشرف شدند. من که یک جفت دست اضافه و یک دل برای همدلی لازم داشتم تا به کمک بشتابد، با مژده دل انگیز شوهرم که چند تا از دوستان را در خیابان دیده و برای شام دعوت کرده بود دو دستی به سرم کوبیدم.

ای خدا...! این را دیگر کجای دلم بگذارم... که نجوای دل انگیز همسرم مرا از خیالات خود بیرون کشید. اصلا ناراحت نباش و همه چیز را به من واگذار کن. اول با هم بیرون می رویم، کمی قدم می زنیم وقتی حالت سر جا امد خرید می کنیم و برمی گردیم، شام هم درست می کنیم.

یاد اهنگ خواننده ای افتادم که انگار نه انگار که اصلا خبری بود. حالا شما پیدا کنید در این میان پرتغال فروش را.

بین ساعت 6-8. خانه ام میدان جنگ جهانی دوم، دخترکم که نیاز طبیعی به رسیدگی مداوم و من بیچاره که چوب پری مهربان سیندرلا را کم داشتم. خدایا مردم از خوشی و سرخوشی. 

منیژه

نظرات 1 + ارسال نظر
آتیش پاره چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:40 ب.ظ http://miss-atishpare.blogsky.com

ای ول به آقای همسر!!((:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد