خاطرات آدم و حوا

یادداشت مترجم
مارک تواین، با نام اصلی سامویل لنگهورن کلمنس (1835 ـ 1910) را در ایران، با شاه‏کارهای سه‏گانه‏اش: ماجراهای تام‏سایر، ماجراهای هاکلبری‏فین، و شاه‏زاده و گدا می‏شناسند. زبان ساده، تصویرپردازی شگفت، و طنزی هوش‏مندانه، آثار او را به ماندگارترین آثار ادبیات داستانی دنیا بدل کرده‏اند. امّا خاطرات آدم و حوا، حکایتی دیگرگونه دارد. کتابی که پیش رو دارید، تلفیقی است از بخش‏های مختلف شش اثر مارک تواین، که طی سال‏های متمادی منتشر شده‏اند:

ـ «بخش‏هایی از خاطرات آدم» ـ 1983؛
ـ «زندگی‏نامه‏ی حوا ـ نوشته شده در 1910 و منتشر شده در انجیل به روایت مارک تواین» در 1995؛
ـ «حوا سخن می‏گوید» ـ نوشته شده در 1901 و منتشر شده در 1923؛
ـ «تک‏گویی آدم» ـ نوشته شده در 1905 و منتشر شده در 1923؛
ـ «خاطرات حوا»، 1905.

در پی وصیت و خواست همیشگی مارک تواین، برای جمع‏آوری آثار پراکنده‏ی او با موضوع آدم و حوا، سال‏ها پس از مرگش، خاطرات آدم و حوا به روایت مارک تواین در سال 1997 منتشر شد. اثری که بی‏شک هواداران آثار او شگفت‏زده خواهد کرد! زبان طناز و طعنه‏آمیز تواین در این اثر هم‏کنار لحنی عاشقانه شده تا اوّلین داستان عاشقانه‏ی دنیا را روایت کند و از ورای آن، نگاهی به روابط میان زنان و مردان بیاندازد.

ویراستار این مجموعه، دان رابرتز، برای در کنار هم قرار دادن خاطرات آدم و حوا، ترتیب برخی از وقایع را جابه‏جا کرده و تغییراتی در بعضی قسمت‏ها اعمال نموده است.

دیگر آن که به گمان من، برگردان نثر ساده و خودمانی تواین در این کتاب، جز به واسطه‏ی محاوره‏نویسی امکان‏پذیر نبود. از این برو، برای برگردان تمام بخش‏های کتاب، لحن محاوره را برگزیدم و اصل را بر ساده‏نویسی قرار دادم. در قسمت‏های کوچکی نیز، به اقتضای ترجمه، تغییراتی جزئی نسبت به متن اصلی صورت گرفته است. به قول جرج برنارد شاو، طنزپرداز بزرگ انگلیسی: «ترجمه مثل زن است! یا زیباست، یا وفادار!!!» گذشته از شوخی، قضاوت در مورد زیبایی یا وفاداری این ترجمه را به عهده‏ی خوانندگان و منتقدان می‏گذارم.

بازی آخر بانو

گاهی وقتها داشتن یک گوشه ی امن با خوردن یک چایی گرم چقدر می چسبد.گاهی وقتها خواندن یک رمان خوب حس خوبی می دهد و می شود برای لحضاتی از دنیای وحشی خشن بیرون آمد.چند روزی است که کتاب بازی آخر بانو را می خوانم، هنوز تمام نشده و نمی توانم قضاوتی در مورد آن داشته باشم  ولی خواندن آن احساس خوبی  می دهد و استراحتی به ذهن .هر چند که کتاب توصیف شرایط ایران در دهه ی 60 است  باتمام خشونتها و شرایطی که وجود داشته ولی با این وجود جالب است.در پست بعد حتما بیشتر درموردش خواهم نوشت. 

 

بازی آخر بانو نوشته ی بلقیس سلیمانی انتشارات ققنوس

زن ایرانی در سفرنامه کولیور رایس

راه ورسم زنان ایرانی 

راه ورسم زنان ایرانی نام سفرنامه ی خانم کلارا کولیور رایس است.این کتاب وقایع بین نود تا صد سال قبل در ایران رابیان می کند. 

به نظر می رسد بعد از انقلاب مشروطه و در زمان قاجار مطلب نگاشته شده است. کتاب به شیوه ی زندگی ایرانیان به خصوص زنان می پردازد . متاسفانه در ایران آن زمان زنان به دلیل شرایط زندگی وبی سوادی و نگاه مردسالارانه ، حذف زنان را در ادبیات وهر گونه مطالب نوشتاری شاهد هستیم. مطلب زیادی در مورد چگونگی زندگی آنها در دست نیست. به همین دلیل این کتاب در بیان نحوه ی زندگی زنان در شهرها، روستاها ، قبایل وعشایر مدرک مهمی است. 

خانم رایس در اصفهان در یک بیمارستان کار و همراه همسر و دو فرزندش برای مدتی در ایران به زندگی مشغول بوده است. مسافرت های زیادی انجام داده وخاطراتش منبع خوبی است برای فهمیدن آنکه چه شرایطی برای زندگی زنان وجود داشته است. 

هر چند کتاب از بیرون به شرایط زندگی زن ایرانی نگریسته ، احساس و آلام زن ایرانی با نگاه یک زن انگلیسی نوشته شده است اما وضعیت به نسبت دقیقی از شرایط زنان در آن دوران را به ما می نمایاند. 

بعضی اوقات در نوشته های کتاب نوع قضاوت روح انسان را می آزارد و به نظر کارشناسانه نمی آید. شاید اگر خانم رایس با توجه به دانش امروز مطالب را می نوشت فقط به درج وقایع می پرداخت و تحلیل شرایط آن زمان را به کسی واگذار می کرد که از نظر دانش تواناتر باشد. زیرا سرزنش ملت ایران آنقدر پیچیده است که ازعهده ی خانم رایس در آن زمان خارج بوده است. 

در کتاب از طرف دیگر بی کفایتی دولتها وسردمدارن آشکار می گردد که چگونه قدرت در دست نادانان باعث شده است ایران عزیز با وجود منابع عظیم دچار بی توجهی باشد. مردم عزیز این مرز و بوم در سختی و دشواری زندگی نمایند. 

 

کودکان(دختران) ایرانی بر پایه آداب ورسوم چه در شهر وچه در روستاها از هشت سالگی برای ازدواج آماده می شدند. تا در سن ده تا سیزه سالگی به خانه ی شوهر بروند.معمولا این ازدواج ها با مردانی مسن انجام می گرفته چون مردان با سن بالا را بهتر برای زندگی می یافتند. این زنان که اسیر زندگی اجباری می شدند در صورتی که فرزند پسر به دنیا می آوردند می توانستند تا حدودی راحت زندگی کنند ولی اگر بخت با آنها یار نبود و فرزند آنها دختر می شد و یا نمی توانستند باردار شوند باید شرایط وحشتناکی را تجربه می کردند که شاید حیوانات از این زنان با ارزش تر بودند. 

زن نه به عنوان انسان بلکه به عنوان یک وسیله و یا حتی یک برده است.هنگام انتخاب دختر کاملا معاینه می شود که مشکل خاص جسمی نداشته باشد. مانند یک برده کاملا در اختیار شوهر است که هر نوع خشونت از هر جنس به این زنان روا شود. 

تعداد زیاد فرزند وعدم بهداشت فردی این زنان را فرتوت و معمولا در جوانی از بین می رفتند. ازدواج در کودکی زنان را دچار بیماری ومرگ بسیار زودرس می کرده است. 

زندگی با هووها زنان را به بیماری های روحی و افسردگی دچار می کرده است. بی سوادی و شرایط بد زندگی باعث می شده است که زنان را بچه ، نادان،  عصبی مزاج و کج خلق بدانند. 

حجاب زنان شهری سخت تر از حجاب زنان روستایی است. زنان شهری با چادر چاقچور و روبنده ای که کامل صورت آنها رامی پوشاند در صورت اجازه همسر اجازه ورود به محلهای عمومی را داشتند. 

زنان روستایی با حجابی که فقط چشم آنها پیداست در عرصه ی کار و فعالیت بیشتر از زن شهری وجود دارند. 

زنان عشایر قدرت بیشتر و شرایط بهتری را نسبت به زنان شهری دارا هستند. هر جا که زنان مشارکت اقتصادی با مردان دارند از نظر موقعیت شرایط بهتری را دارند. 

در روستا ها که زنان به کشاورزی و قالی بافی وفعالیت اقتصادی مشغول هستند کمتر از زنان شهری که فقط به خانه داری می پردازند مورد زورگویی واقع می شوند. 

زنان شهری که از نظر شرایط اقتصادی دروضعیت بهتری هستند کمتر از زنان طبقات پایین مورد ستم هستند.چون دارایی که از طریق ارث به آنها می رسیده است متعلق به خودشان بوده وامکان مدیریت براموال شان را داشته اند. 

از نظر وقت زنان شهری وقت بیشتری برای به بطالت گذراندن و دچار اوهام وخرافات شدن را داشته اند. زیرا خانه داری و بچه داری حداقل وقت را برای آنها داشته است.هر چند در روستاها نیز به شدت اعتقاد به خرافات زیاد است ولی زنان شهری به دلیل وقت بیشتر دچار مشکلات بیشتری بودند. 

کودکان هیچ ارزش خاصی ندارند و از هیچ نوع آموزشی برخوردار نیستند . تنها 3% از زنان سواد در حد خواندن ونوشتن داشته اند واغلب آموزش فقط در حد فراگیری قرآن بوده است. 

وجود چند زن به عنوان هوو کاملا متداول بوده است و معمولا یک زن به عنوان سوگلی امور خانه را دست داشته است. به محض اینکه زن  بارداری یا فرزند پسر نداشته است زن دیگری به خانه آورده می شده است. 

ساخت لباس وکفش به گونه ای بوده که زنان در خارج از خانه با مشکل زیادی روبروشوند. کفشهای زنانه در انتهای آن نعل آهنی نصب می شده است که سروصدای زیادی ایجاد و خروج زن را اعلام می کرده است. 

حجاب زن درجه ی شخصیت او را مشخصُ و ارزش بوده است. اگر زنی با روی باز جلوی مردان حاضر می شده هیچگونه شأن اجتماعی نداشته و زنی هرزه به حساب می آمده است. 

معماری خانه ها به گونه ای بوده است که محل زندگی زنان از مردان تفکیک و کاملا از دید غریبه ها پنهان بوده است.کلآ زندگی مردان  آشکار و پیداست ولی زندگی زنان مخفیانه و پنهان است. این امر در حوزه های عمومی نیز به صورت وجود  مرد و حذف زن مشهود بوده است. 

رویای تبت

کتاب رویای تبت از خانم فریبا وفی است باشیوه ی نگارش بسیار زیبا ودلشین.

داستان کتاب چنان ملموس است که اتفاقات را نزدیک به خود حس می کنیم.در همسایگی یا نزدیک تر در خانواده. 

می توان به راحتی با آن ارتباط گرفت.به نظر من سادگی درعین پیچیدگی ویژگی ممتازکتاب است. ساده زیرا زندگی طبیعی را بیان می کند و پیچیده چون انسانها را به تصویر می کشد.انسانهایی که خاص نیستند، از میان مردم عامی انتخاب شده اند، ولی گشودن رازهای درونشان انسان را شگفت زده می کند.

داستان بدون قضاوت به انسانهایی می پردازد که اگرچه زندگی آنها درون سنت ها جاری است ولی در زیر لایه های عمیق وپنهان، سنتها را به چالش می گیرند. کاری که شاید درجامعه ی سنتی یک گناه کبیره است انجام می گیرد ولی به گونه ای داستان پیش می رود که خواننده آن را درک می کند وفضا هایی گشوده می شود برای اندیشیدن وگریختن از چارچوب هایی که درآن اسیرهستیم. به خواننده این مجال داده می شود که انسانها را آنطور که هستند ببیند.شرایط پیرامون آنها را توضیح می دهد .این باعث می شود،که حتی اگر تصمیمی خارج از عرف گرفته می شود ، قابل درک باشد.

به آرامی ساختارها می شکند. برای شکوفا شدن، سنت راه حل جواب نیست. له شدن نسل قبل، نشانگراین مدعاست.

آنجا که شخصیت داستان زندگی می کند، می آموزد، شکفته شود، لذت می برد ویا زمانی که رنج می کشد، خواننده نیز با تمام لحظاتش با او، و در احساسش شریک است.

کاراکترها در داستان به طبیعی ترین حالت زندگی می کنند و اقدامشان بر اساس نوع شخصیت و زندگی شان کاملا واقعی است.

کتاب بسیار زنانه نوشته شده وکلیشه های مردانه  به نقد کشیده شده است. شعاری نبودن با عمقی ژرف از ویژگی های ممتاز کتاب است.

کتاب را دوبار خواندم وهر دوبار از خواندن آن لذت بردم. در هر بار خواندن دریچه ای برایم گشوده شد که اشتیاق برای خواندن مجدد را بیشتر می کرد.

نامه ­ای به خود

هر زمانی که در خلوت خود به درونم عمیق فکر می­کنم، تفکرم بر این بوده که تقریبا هسته وجودی خود را شناخته ­ام. ولی با مطالعه­ ی کتاب" ترس را تجربه کنیم" اثر "دکتر سوزان جفرز"، مسائلی برایم روشن شد که همیشه جایی برای ریسک کردن وجود دارد. پس باید برای از بین بردن ترس­های نه چندان جدی درونی با آن­ها مواجه شد. که شاید کار چندان ساده ­ای هم نباشد. ولی می­توان با رو به­ رو شدن با آن­ها، تصمیم عاقلانه ­ای گرفت و با ایمان به اینکه [زندگی]  ارزش ریسک کردن دارد، خود را محک زد. به همین دلیل تصمیم گرفتم برای تجربه کردن مطالب این کتاب قدرت ریسک کردن را در درونم تقویت کنم و به روش­های مختلف با آن رو به­ رو شوم

به قلم خانم انصاری

با خویشتن

نام کتاب: با خویشتن

نویسنده: دکتر شاد هملستر

ترجمه: مهدی قراچه­داغی – شهلا عارف

چاپ انتشارات آثار

چاپ اول تابستان 1375

چند روز پیش منزل یکی از دوستان بودم. ۴ عدد کتاب از کتابخانه­ اش قرض گرفتم، یکی از آن­ها همین کتاب بود. با توجه به شناختی که از مترجم، مهدی قراچه­ داغی، داشتم کتاب توجه­ ام را جلب کرد. برداشتی که من از این نوشته داشتم نیز جالب توجه است.

یکی این که ما روزانه و در تمام عمر توسط محیط، خانواده، اجتماع و دست آخر خودمان، بمباران عبارات منفی می­شویم بدون این که آمادگی آن را داشته باشیم. این عبارات چه بار مصیبت باری روی زندگی، جسم، روح و سرنوشت ما می­گذارد. نویسنده معتقد است که انسان مثل کامپیوتری است که تا حالا بدون هیچ مانعی اطلاعات منفی را پذیرا شده و از این پس باید این اطلاعات از حافظه ذهنی آن پاک شود و به جای آن اطلاعات مثبت جایگزین شود.

روشی که ارائه می­کند به این صورت است که از عبارات مثبت به شکل حال استمراری، واضح و تکه­ های کوچک استفاده کنیم. به طور مثال در مورد اضافه وزن به این شکل اول داده ­های گذشته را پاک کنیم که: تا حالا من کارهایی می­ کردم از جمله پر خوری و کم تحرکی و در واقع این­ها را دوست داشتم، ولی از الان به بعد از پر خوری و کم تحرکی ناراحت هستم و جای آن را با داده­ های لذت بردن از کم خوردن و پر تحرکی عوض می­کنم.

 نویسنده پیشنهاد می­کند که این پیام­ها را به صورت ضبط شده با صدای خودمان یا دوست دیگری هر روز گوش کنیم. هم چنین معتقد است که جملات و داده­ های منفی را روی کاغذ آورده و آن­ها را به صورت مثبت و حال استمراری در بیاوریم. ضمنا برداشتی که من داشتم این بود که ما همان­طور که در رابطه با دیگران معمولا حرف­ها و انتظاراتمان را درمیان نمی­گذاریم و انتظار داریم که بقیه خودشان پی به آن­ها ببرند، در مورد خودمان هم همین اشتباه را می­کنیم و آرزوها و رویاهایی در فکر ما هست که تصور می­کنیم چرا به این خواسته­ ها نمی­رسیم. در صورتی که در این مورد هم باید آرزوها و نیازها و خواسته­ ها را با صدای بلند با خودمان در میان بگذاریم و شفاف و صریح صحبت کنیم. در این صورت است که در جهت تحقق آن خواسته ها و آرزوها پیش خواهیم رفت.

من بر اساس الگو و برنامه ریزی قدیمی که داشتم، کارهایم را یکجا و دقیقه نود انجام می­دادم. ولی این بار تصمیم گرفتم به عنوان اولین قدم، موردی را که باید برای شرکت در جلسه روز دوشنبه مطالعه می­کردم، همان روز و سر فرصت مطالعه کنم. در واقع تکلیف روز دوشنبه را همان روز انجام دادم.

 کتاب ترس را تجربه کن در دست مطالعه است. من این کتاب را حدود 10-12 سال پیش خوانده بودم و از دوباره خواندنش شانه خالی می­کردم. از همان روز شنبه شروع کردم به مطالعه و با وجود این که حجم زیادی عقب بودم تا امروز بیشتر آن را خوانده­ ام. مصمم هستم کارهای دیگری را یک به یک به برنامه اخیر اضافه کنم. چون در همین یک مورد نتیجه عینی تاثیر این برنامه­ ریزی صحیح را مشاهده کردم.

به قلم منیژه

کتاب ساده دل از ولتر

ولتر که نام اصلی او فرانسوا ماری اروئه است، را از سردمداران انقلاب فرانسه می دانند.کتاب ساده دل،که ولتر آن را در سه روز نگاشته است، شاهکاری است که با طنز مفاهیم عمیقی که انسان امروزی با آن روبروست را مطرح می کند.این کتاب که در قرن هجدهم نوشته شده است می تواند ابعاد وجودی انسان کنونی رانیز دربر گیرد.انسانی که به دنبال خوشبختی(رضایت) است ولی آن را نه در پول نه در رفاه زمینی ویا حتی رسیدن به معشوق نمی یابد.پس خوشبختی کجاست؟ 

در سرتاسر کتاب جملات بسیار هوشمندانه وجوددارد که انسان را دراندیشه فرو می برد.مقابله با این شکل از تفکر ،که هر بلایی به سرانسان بیاید باز بدتر آن هم وجود دارد پس بهترین حالت ممکن ،همان چیزی است که پیش آمده در واقع سرنخهایی است برای تعقل واندیشیدن.کتاب با آنکه داستانی و کوتاه است نمی توان آن را بدون تمرکز کامل خواند چون مفاهیم عمیق آن نیاز به تعمق دارد. 

معرفی کتاب

 زنان بر بالهای رویا

مرنیسی، فاطمه.زنان بر بالهای رویا. ترجمه حیدر شجاعی. نشر و پژوهش دادار. تهران: 1386 

فاطمه مرنیسی یکی از مشهورترین متفکرانی است که به عنوان فمینیست مسلمان فعالیت می کند. او مراکشی الاصل و متولد 1941شهر فاس است که تا سن 20 سالگی درمدارس مذهبی وقرآنی تحصیل می کرده  پس ازآن از دانشگاه سوربن  در رشته های علوم سیاسی و جامعه شناسی فارغ التحصیل شده است. او به بحث درباره زنان از دید اسلام پرداخته است و صاحب نظریاتی است.از کتابهای دیگر او می توان به زنان پرده نشین ونخبگان جوشن پوش، در آن سوی حجاب، اسلام ودموکراسی و ملکه های فراموش شده اسلام اشاره کرد.  در این کتاب او به خاطرات دوران کودکی خود پرداخته است و با برجسته نمودن مفهوم «حریم» نگاهی انتقادی به شرایط آن روزگار دارد و به زیبایی فضای درون آن را به تصویر می کشد. در جایی از کتاب می گوید:

«ماندن در حریم ، یعنی این که جهان بیرون به شما نیاز ندارد.

ماندن در حریم ، یعنی اینکه کسی چیزی از شما نمی خواهد.

در حریم به سر بردن در حالی است که زمین می چرخد و شما غرق در بی مبالاتی ها و پوچی ها هستید.

اما تنها یک شخص وجود دارد که می تواند شما را از این وضعیت نجات دهد و آن خودتانید.... »