زن در عرصه ی تاریخ وسیاست(تاریخ باستان)

در دوره‌ای که هنوز گستردگی‌، تنوع‌، پیچیدگی و مذاهب گوناگون و نیز تمدن به وجود نیامده بود، زن ‏در جوامع مختلف شرایط خاص خویش را داشت‌. ‏
در جوامع نخستین و در گله‌های انسان ابتدایی که آن‌ها از لاشه حیوانات و برگ و میوه درختان خود را ‏سیر می‌کردند، زن و مرد هیچ امتیازی نسبت به یکدیگر نداشتند. مانند گله زندگی می‌کردند و شکار ‏حیوانات مشترکا انجام می‌گرفت‌. کمی که پیشرفته شدند و ماهیگیری را هم آموختند همچنان کارها به ‏صورت دسته جمعی بود و هنوز تقسیم کاری به وجود نیامده بود. در روابط جنسی قاعده و نظمی ‏وجود نداشت و هر زن به همه مردان و هر مرد به همه زنان تعلق داشت و در چنین جامعه بسیطی که ‏کمون اولیه (به تعبیر مارکسیست‌ها) و امت واحده نخستین (به تعبیر قرآن‌) نامیده می‌شود حسد (از ‏احساساتی که بعدا پیدا شد) و فکر زنای با محارم وجود نداشت و خواهر و برادر با یکدیگر زن و ‏شوهر بودند. البته امروزه نیز هم در میان بعضی قبائل آلاسکا، شیلی و هندوستان روابط جنسی والدین ‏و خواهر و برادران آزاد است‌. با انتقال از عصر کهن سنگی دیرین به عصر کهن سنگی نوین که انسان ‏اولیه از چوب و استخوان و سنگ و چخماق ابزار می‌سازد، شکار زیاد می‌شود و یکجانشینی آغاز ‏می‌گردد و برده‌داری را همراه می‌آورد زیرا در جنگ قبائل اسیران را می‌کشتند و می‌خوردند یا به کار ‏می‌کشیدند. ‏
با پیدایش کشاورزی که با کشف فلز رونقی پیدا کرد، زندگی متحول شد. از مهم‌ترین اثرات کشف ‏کشاورزی و آغاز دوران کشاورزی پیدایش حس مالکیت و طبقات بود که کم کم به همین دلیل در ‏روابط جنسی زن و مرد محدودیت‌هایی پیدا شد. با کشف فلز به ویژه گاو آهن و خیش‌، کشاورزی و ‏به دنبال آن دامداری گسترش یافت و در نتیجه به مقام و موقعیت زن ضربه سختی وارد شد زیرا تا ‏پیش از آن‌، زنان هم مانند مردان روی زمین کار می‌کردند و از لحاظ کار و بردباری و شجاعت و چاره ‏اندیشی دست کمی از مردان نداشتند و چون به دلیل بچه‌داری و زایمان در خانه می‌ماندند اداره خانه و ‏قبیله هم به عهده آنان افتاده بود و زنان‌، شوهران متعدد داشتند اما پس از کشف فلز و افزایش راندمان ‏و سرعت کار کسی می‌باید به این کارها بپردازد که تمام وقت و همه جانبه در آن شرکت کند و به ‏همین دلیل زن دیگر نمی‌توانست پا به پای مرد تولید کند و از طرفی گاو آهن که وسیله خیش زدن ‏شده بود نیروی عضلانی بیشتری می‌خواست که زنان به خاطر ضعف‌های ادواری ناشی از عادت ماهانه ‏و نیز دوران بارداری نمی‌توانستند. از هنگامی هم که استفاده از حیوانات برای خیش زدن و بارکشی ‏شناخته شد، بارکشی که در تقسیم کار اجتماعی مختص زنان بود از آنها گرفته شد. با کشف فلز، شغل ‏جدید و صنف جدیدی به نام آهنگران پیدا شدند که خود به خود برخی از کارهای فنی زنان را در ‏خانه‌، از آن پس آنها انجام می‌دادند و دوران مادرسالاری (که البته یک فرضیه است‌) خاتمه می‌یابد. ‏
در دوران کشاورزی که هزاران سال طول می‌کشد موقعیت زن در جوامع و قبایل مختلف بسیار متفاوت ‏است و مذاهب و آیین‌هایی که به وجود می‌آیند و نقش زیربنایی را در جامعه بازی می‌کنند در ‏شکل‌دهی آن تعیین کننده‌اند. پیدایش حس مالکیت به زنان هم تعمیم می‌یابد و مردان‌، زنان را محصور ‏می‌کنند و همان طور که مال بیشتر داشتن فخر است‌، زن بیشتر داشتن هم فخر به شمار می‌آید. ‏همچنین بعضی آداب و رسوم مانند اینکه در بعضی قبایل رابطه با زنان شیرده ممنوع است و مدت ‏شیردادن گاهی تا دو سال می‌رسد سبب می‌شود که چند زن‌گیری به وجود آید. ‏
وقتی قحطی به وجود می‌آید و زمین محصول نمی‌دهد چون زن را سمبل باروری می‌دیدند و در هنگام ‏وضع حمل مشاهده می‌کردند که جریان خلقت از جسم و خون سرچشمه می‌گیرد مراسمی را به وسیله ‏زنان برای از بین بردن قطحی اجرا می‌کردند و کم کم جادوگری به وجود آمد که مختص زنان شد. ‏همچنین به دلیل آنکه از راز دستگاه تناسلی آگاه نبودند و گمان می‌کردند در رحم زنان ارواح خلاقی ‏مسکن دارند که موجب باروری می‌شوند در بعضی جوامع به آن رنگ خدایی می‌دادند و پرستش ‏می‌کردند. در جوامع قدیمی که نظام تولید آن کشاورزی بود گاه زنان مقام بالایی می‌یافتند و به همین ‏روی در افسانه‌های قدیمی از زنان مقتدری سخن رفته است‌. برای مثال بلقیس که سال‌ها بر سرزمین ‏سبا که قسمتی از سرزمین یمن در روزگاران قدیم بود فرمان می‌راند و یا سمیرامیس ملکه آشور و بابل ‏که در اساطیر از او به عنوان زنی شجاع‌، زیبا و جنگجو و دانا نام برده می‌شود و یا در پادشاهان ایرانی ‏از زنی به اسم هما یا آزادچهر نام برده شده است‌. در آن زمان برخی از زنان در طبقه اشراف قرار ‏داشتند و مقتدر بودند و در برخی جوامع به قدرت سیاسی یا روحانی می‌رسیدند. در طبقات پایین ‏جامعه نیز زنان همراه مردان در تولید شرکت داشتند که البته این هم بستگی به وضع جغرافیایی منطقه ‏سکونت آنها داشت‌. در مناطق پر آب که زراعت و کشاورزی رونق داشت و نیازمند نیروی کار بیشتری ‏در کارهای خانه نقش داشتند. در این زمان زن موجودی ناقص عقل و ضعیف و ترسو تلقی نمی‌شد و ‏در دلاوری مانند مردان بود چنانکه در شاهنامه فردوسی از زنان نامدار و شیرزن و زن چاره‌گر و ‏چاره‌جوی و تیزهوش فراوان سخن رفته است‌. ‏
در عصر هخامنشی در طبقه اشراف‌، محصور شدن زن در خانه و حجاب‌، علامت نجابت و عفت است ‏و زن مانند طبقات زحمت‌کش جامعه کار نمی‌کند و به همین دلیل سخت وابسته و مملوک است و ‏چادر و چاقچور رسم می‌شود. در حقیقت آن پوشش و انزوا، سنت اشراف بود ولی زن در طبقات ‏پایین چون در کار گله‌داری و کشاورزی و خانه داری و تولید به نحوی سهیم است و از خانه بیرون ‏می‌رود و این کار عادی و هنجار است زن در پرده نیست و از آزادی بیشتری برخوردار است‌. ‏
این وضع تا زمان اشکانیان و ساسانیان هم ادامه دارد و چون نظام فئودالی متمرکز به تدریج شکل ‏می‌گیرد و استثمار زمین‌داران بزرگ از دهقانان رواج می‌یابد زنان علاوه بر موقعیت اجتماعی خود در ‏دام آداب و رسومی جدید هم می‌افتند مانند اینکه به عنوان یک رسم عادی و محترم‌، دختری که ‏می‌خواهد ازدواج کند نخست به خانه خان و کدخدا می‌رود. در زمان ساسانی موقعیت زن به جایی ‏می‌رسد که مرد قبل از اینکه شوهرش باشد مالک او به عنوان یک کالاست و عندالزوم می‌تواند او را ‏کرایه بدهد (حتی بدون رضایت زن‌) و این وضع جامعه ایرانی قبل از اسلام است‌. شاید ریشه اینکه ‏پس از اسلام در فقه نیز نکاح را در کتاب بیع آورده‌اند و زن به عنوان یک کالا موضوع بیع و معامله ‏قرار گرفته همین فرهنگ بازمانده از پیش از اسلام باشد که با منطق قرآن درباره انسان ناسازگار است‌. ‏به هر حال پیش از اسلام زنان وسیله زینت و بازیچه جنسی مردان می‌شوند به طوری که فرهنگ ‏حرمسراداری که یکی از زشت‌ترین یادگارهای تاریخ به ویژه تاریخ ایران است به وجود می‌آید و بهرام ‏گور صدها زن و دختر را در حرم خود گرد می‌آورد که فردوسی شاعر ایرانی در اشعارش او را بسیار ‏ذم و نکوهش می‌کند. و یا به نوشته طبری‌، خسرو پرویز غیر از دخترانی که خدمتکار و خنیاگر و ‏مطرب او بودند سه هزار زن داشت و بعد از اسلام هم در پادشاهان ایران به ویژه از زمان صفویه که ‏امپراطوری ایرانی را احیأ می‌کنند این رسم باقی است‌. ‏
پس زنان ایرانی در عهد ساسانیان پست‌ترین منزلت اجتماعی را دارند و نام بردن چند زن استثنایی از ‏طبقه اشراف مانند پوراندخت و آذرمیدخت که طبق قوانین سلطنتی که سلطنت نباید خارج از خانواده ‏شاهی برود و در صورت نبودن ولیعهد چاره‌ای نیست جز آن که برای حفظ سلطنت در خانواده شاهی ‏قدرت را به زن بدهند و به علت نبودن جانشین مرد این زن‌ها مدت کوتاهی بر تخت لرزان شاهی تکیه ‏زدند نباید موجب اشتباه شود. ‏
در روم باستان و یونان پیش از علم و تمدن قدیم‌، مرد حق کشتن همسر را هم داشت که در بعضی از ‏روستاهای ما امروزه هنوز این حق پابرجاست و نمونه هایی از آن را اطلاع دارم‌. با پیشرفت و ترقی ‏جامعه و رونق کشاورزی‌، زن اندکی در داخل خانه کسب قدرت کرد و بزرگ‌ترین افتخارش ‏شوهرداری و خانه داری و کار کردن بود. اما آزادی مردان‌، زنان هرزه‌ای را به وجود آورد و این غده ‏چنان گسترش پیدا کرد که تمدن یونان را نابود کرد و پس از آن تمدن روم نیز به وجود آمد که تمدن ‏روم نیز به خاطر رواج هرزگی و رسمی شدن آن فرو ریخت (یکی از علل درونی فروپاشی تمدن روم‌) ‏چون دیگر زنان و مردانی نبودند که پایبند ازدواج باشند، هرزگی رسم بود و خانواده وجود نداشت‌، ‏فرزند داری و تربیت فرزند بی‌مفهوم بودو در این صورت دیگر کار و تولید و حفظ جامعه و همه چیز ‏از بین می‌رود و یک تمدن فرو می‌ریزد.  ‏
برگرفته از وبلاگ نصور از دست نوشته های عمادالدین باقی ‏ ‏
 

ابن متن ادامه دارد واینجا بخش تاریخ باستان آن آمده است ادامه ی آن تاریخ اسلام است.

نظرات 2 + ارسال نظر
لعیا دوشنبه 25 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:04 ب.ظ

فتانه عزیز تحقیق بسییااار خوبی بود. سژاس فراواااان

فتانه پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:58 ق.ظ

اگر نقد یا نظری در مورد مطلب دارید حتما در مورد آن بنویسید.مطالبی که در مورد تاریخ است از دیدگاهای متفاوت مطرح شده است.بنایراین جای بحث بسیار است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد