کار خانگی چند بخشه؟ کا - رِ - خا - نِ – گی، پنج بخشه

بخش اول:

چشم­هایم را به سختی باز می کنم. دوست دارم کمی دیگر بخوابم، اما تا چشمم به ساعت می افتد، سراسیمه به طرف آشپزخانه می روم. زیر کتری را روشن می کنم. تا آب جوش بیاید وقت دارم یک نان تازه بگیرم. مانتوام را می پوشم و می روم نانوایی. خوشبختانه نانوایی خلوت است. یک نان بربری داغ می گیرم و برمی گردم خانه. چای را دم می کنم و بساط صبحانه را می چینم. افراد خانواده بعد از بیدار شدن صبحانه می خورند و هر یک دنبال برنامه خودشان راهی می شوند.

بخش دوم:

بساط صبحانه جمع شده، در حال جارو کردن خانه هستم. اما فکرم دنبال چیز دیگریست. وای! خدای من! ناهار چی درست کنم؟؟؟!!! در حال جارو کردن تو این فکر هستم که چی درست کنم. اسم غذا را که پیدا می کنم، مشکل تا حدی حل می شود. باید برای خرید مایحتاج تهیه­ی ناهار برم خرید. بعد از خرید، زنبیل کمی سنگین به نظرم می آید. تا با این زنبیل به خانه برسم، درد دستم بیش تر می شود. به هر حال با همه کش و قوس ها ناهار آماده می شود.

بخش سوم:

بعد از ناهار و جمع و جور کردن آشپزخانه، یک چرت کوچک می زنم. اما درد دستم هنوز ادامه دارد. وای! هنوز فکر ناهار درست کردن از سرم نیفتاده،باید یک فکری برای شام بکنم. از بچه ها که نظرشان را می خواهم یکی موافق غذای فست فود است و یکی پلو خورشت می خواهد. چه کار کنم؟؟؟!!!

چقدر برای غذا پیاز خورد کردم! بوی پیاز داغ، خیس کردن برنج، شستن کاهو و گوجه فرنگی و خیار، که از صبح توی زنبیل مونده مانده، به اضافه ی شستن میوه ها... بالاخره شام هم درست می شود و خیال من راحت. حالا خوب است بروم بنشینم و یک لیوان چای بنوشم و چیزی بخوانم. تا روی کاناپه می نشینم چشمم می افتد به میز. خاک تو سرم، کلی خاک روی میز نشسته. چای را نصفه نیمه ول می کنم و می روم دستمال بیاورم. شروع به گرد گیری می کنم. خُب برای کسی که با کار خانه هنوز کنار نیامده پیش می آید. تا تو باشی بعد از این همه جا را گرد گیری کنی.

کمی بعد زنگ در به صدا در می آید. به ساعت نگاه می کنم. ای دل غافل! همسر گرامی هم به خانه برگشت. حدود دو ساعت بعد از جمع شدن مجدد افراد خانواده شام خورده شده، ظرف ها شسته شده، اجاق گاز تمیز شده و همه چیز به حالت اول برگشته است. باید چراغ آشپزخانه را خاموش کرد و رفت روی مبل یک کمی لم داد. بعد از دیدن یک برنامه تلویزیونی، هر کسی به دنبال کار خود می رود.

بخش چهارم:

این بخش دیگر هر چه باشد متعلق به خودم است. می خواهم بنشینم یک کتاب یا روزنامه ای بخوانم. یا کنترل تلویزیون را دستم بکیرم و کلی برنامه ببینم و ذوق کنم.  روی مبل نشستم و چشم دوختم به صفحه روزنامه، احساس خستگی می کنم. روزنامه را سریع مرور می کنم. بعد از چند دقیقه چشم هایم خیلی خسته می شود. درد دستم هم بیش تر شده است. به سمت آشپزخانه می روم و از میان داروها  یک قرص مسکن قوی پیدا می کنم و می خورم به امید این که کوفتگی بدن و درد دستم کمتر شود. از خواندن روزنامه هم منصرف می شوم. چقدر خوابم می آید. سریع به رختخواب می روم در حالی که فکر می کنم چقدر فردا کار دارم و امروز به هیچ کاری نرسیده ام. همسرم با آمدن من به رختواب بیدار می شود.

بخش پنجم:

و اینک شب... 

به قلم سعیده

نظرات 5 + ارسال نظر
فتانه سه‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:44 ق.ظ

سعیده جان مطلبت خیلی باحال بود ممنون.لعیا جان از اینکه مطلب را روی وبلاگ گذاشتی تشکر.
مورد توجه آنهایی که کارخانگی را خوشگذرونی می دونند وبه زنها میگن خوشبحالتون که توی خونه اید.

فروغ پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:48 ب.ظ

کار خانگی چند بخشه؟!

لعیا جمعه 29 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:17 ب.ظ

به جون خودم خیییییییییلی بخشه. اصلا نمی شمرد.

حوا پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 03:23 ب.ظ

دوست من،از اینکه میتونی اینقدر ساده وروان یه درد بزرگو بنویسی بهت تبریک میگم.

م دوشنبه 7 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 03:40 ب.ظ

باید فکرتو به کار بندازی مگرنه تا آخرعمرت همینی فقط باید غر بزنی
مثلا یک روز در هفته کلی خرید کنی
ازروشهای راحتتر ووسایل جدیدوتکنولوژی برای پختن غذا استفاده کنی
شبها غداهای حاضری وراحت تر بخوری (برای سلامتی هم بهتره)
سرعت کار کردنتونو ببرید بالا
یک سری مواد رو در فریزر آماده داشته باشی
چیدمان ظرفهاو وسایل منزل در سرعت کارها مهم است و...
کمتر بخوابی
و...اونوقت میبینی که خونه داری خیلی هم راحته ومثل من کلی وقت اضافه میاری
وحتما تناسب اندام هم خواهی داشت.چون اون موقع کمتر فکر همش خوردن وخوابیدنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد