واگویه ها (۲)

از کجا بگم؟ امشب باز دچار هجوم خاطرات شدم. خاطرات خانه کودک شوش. باعث و بانیش هم نیروان فسقلیه که کلی وزن اضافه کرده و بزرگ شده و چهار دست و پا راه افتاده و چهار تا دندون تیز هم درآورده و خلاصه کلی مایه افتخار پدر و مادرشه. پدر و مادری که نزدیک 2 ماه دنبال گرفتن شناسنامه از این اتاق به اون اتاق دویدند. مشکل اسمش نیست. ظاهرا آیات و علما بر این امر واقف شدند که نیروان برای پسر مناسب تر تا دختر و در تقسیمات اسامی دو جنسی، قرعه این اسم به پسر افتاده، مشکل اینه که پدر و مادرش سیزده  چهارده سال از ازدواجشون می گذره و تازه به فکر افتاده بودن که بچه دار بشن!!!!

هان!!! به چه حقی تا حالا به این فکر نیوفتادین؟؟؟ کی به شما اجازه داد که حالا بیوفتین؟؟؟ مگه ما این وسط چغندریم؟؟؟چرا نیومدین بپرسید که شناسنامه می دیم یا نه؟؟؟ سیزده سااااال. خلاصه این دو نفر در به در به دنبال ارائه مدارک به نمی دونم کجا بودن تا ثابت کنند که این بچه مال خوشونه و به خدا و به پیر و به پیغمبر ندزدیدنش. آغا مملکت قانون داره، چی فکر کردین؟ که همین طور هر وقت عشقت کشید بری بچه دار بشی!!! نه جاااانم...

 نمی دونم بعدها وقتی به نیروان بگیم که چه دردسری سر ثبت حضورش داشتیم، چه کار خواهد کرد.

یاد بچه های خانه کودک شوش افتادم که تقریبا هیچ کدام شناسنامه ندارن. چرا دور؟ بچه ای که این وقت شب به شیشه ماشینمون چسبیده بود تا که بادکنک بفروشه شناسنامه داره؟ هیچ جا به رسمیت می شناسنش؟ هیچ جایی حضورش ثبت شده؟همین جا بغل گوش ما، کودکان فرحزاد رو داریم که به عنوان آزار دیده­ترین کودکان شهر شناخته شده­اند. که به نظر تقریبا بالا شهره و فرض بر اینه که مردم فرهنگشون یه ریزه فرق داره با شوش. خدا شاهده که از اون ها بدترن. هر وقت این بچه­ها رو می بینم، دچار یک تضاد وحشتناکی می­شم. از یک طرف دلم می خواد کمک کنم و از طرف دیگه یادم میاد که یک استثمارگر اون طرف تر از همین چهار راه نگاه پر ولع و تنگش رو دوخته به دست های ما. که خود اون هم از طرف یکی دیگه به استثمار کشیده شده.

کاش می توانستم در گوش تو کودک بادکنک فروش بگویم که روزگار چگونه می گذرد. که ما به سرازیری ناکجا آباد افتاده ایم. و تو که نمی دانم سرعت حرکت را حس می کنی یا نه، بگذاری بگذرد. بگذار این تیغ آنقدر بر تن من بکوبد تا کُند شود.

نظرات 1 + ارسال نظر
فتانه یکشنبه 1 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:45 ق.ظ

این روزها بیشتر به فکر کودکان هستیم چون 28 آبان روز جهانی پیشگیری از کودک آزاری بود. مفهومی که در کشور ما به آن بها داده نمی شود وجز چند موسسه غیر دولتی کس دیگر در مورد آن فکر نمی کند متاسفم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد