خونی که ناپاک نیست

در16 سالگی بالغ شدم البته بلوغ جسمی! بلوغ فکریم هفت سال بعد اتفاق افتاد. زمانی که زندگی مجردی را در شهری، دور از خانواده، تجربه می کردم .

پایان دوران کودکی و شروع تحول جدید به راحتی اتفاق افتاد. با اینکه  مادر یا خواهرم در مورد مسائل بلوغ هیچ وقت صحبت نکرده بودند، ولی چون در مدرسه  تقریبا تمام دوستانم  این دوره را طی کرده بودند، به صورتی، من هم دلم می خواست به این مرحله برسم.تقریبا آخرین نفری بودم بین همکلاسی هایم که بالغ شدن را تجربه کردم.وقتی از وضعیت خودم می گفتم تعجب دوستانم از دیرهنگام بودن آن مرا می ترساند. وحشت از مشکلی که می توانست زنانگی مرا تحت شعاع قرار دهد، آزارم می داد.

بالاخره در یک روز بهاری وقتی از دبیرستان برگشتم، خیالم راحت شد،که سالم هستم ومشکلی ندارم.البته تمام این افکار در کله ی کوچکم وول می خورد بدون اینکه با کسی درمیان بگذارم.

با اینکه روزهای نوجوانی وجوانی را به دلیل عدم درک درست از جامعه و خانواده ، ایستادن مقابل سنتهایی که دست وپایم را می بستند، استقلالی که به زور می خواستم صاحب آن شوم و تمام مسائلی که یک نوجوان با آن دست به گریبان است، به سختی پشت سر گذاشتم ولی نیرویی درونم بود که باعث می شد خیلی قوی باشم.

اما حالا در میانسالی مثل این است که تمام انرژیم را در طول آن سالها صرف کرده ام .با روزهای جوانی شرایطم بسیار متفاوت است.نیروی جسمی که در جوانی به من قدرت فراوانی داده بود ومرا مغرورم می کرد دیگر وجود ندارد.

اگرچه سالهای قبل، اتفاقی که ماهی یکبار برایم می افتاد، به راحتی می گذشت  ولی حالا به سختی از آن عبور می کنم .بعضی مواقع،چنان دردناک است که چند روزارتباطم، با دنیای خارج به حداقل می رسد. دکترها می گویند بخاطر فشارهای مستمر عصبی و روحی است.بخشی از آن هم فعل وانفعلات هورمونی است.

عادات ماهیانه با دردهای عجیبی به سراغم می آید، درونم را با بی رحمی چنگ می زند. حس می کنم تمام عصبهایم کشیده می شود، درد تمام بدنم را پر می کند. بعضی وقتها هم در مفاصلم، درد وحشتناکی دارم و از درون مرا متلاشی می کند. بی حالی عجیبی که حتی حرف زدن را برایم مشکل می کند، دلم می خواهد استراحت کنم. اتاقم جای امنی است که به آن پناه می برم. مهمانی حوصله ام را سرمی برد ومعاشرت آزارم می دهد. بهترین شکل آن است که تنها باشم وبه موسیقی گوش کنم.قرصهای مسکن وآرام بخش هم اثر محسوسی ندارد.روزهای بدی است ولی معمولا اگر با بحران مواجه نشوم سریع طی می شود. بنابراین نگرانم نمی کند.

پسرم وقتی کوچکتر بود خیلی تعجب می کرد که چرا مامان مهربانش یک دفعه تبدیل به یک غول بی شاخ ودم می شود ومرتب دعوا می کند. بزرگترکه شد برایش توضیح دادم به او گفتم: عزیزم، مامان در ماه چند روز مریض می شود وتو نباید نگران بشی، فقط یک مقدار باید به مامان کمک کنی تا خوب بشه.در حالی که توی چشمهایم نگاه می کرد گفت: باید چکار کنم. گفتم: زیاد دور وبر من نپلک بیشتر سعی کن درخواستهات را به بابا بگی. او هم قبول کرد. زمانی که حس کردم آنقدر بزرگ شده که می فهمد، دقیقا برایش توضیح دادم ، برای زنها چه اتفاقی می افتد.

حالا اوخیلی خوب من را می فهمد ودقیقا می داند که این اتفاق چه زمانی قرار است برای من بیفتد.

اما همسرم با این پدیده هنوز کنار نیامده است وبرایش قابل درک نیست. همیشه بدترین مشاجره های ما در این دوره اتفاق می افتد. معمولا دراینجور مواقع آنقدرعصبانی هستم که تصمیم می گیرم ازاو جدا شوم ولی وقتی روزهای دردناک تمام می شود به خودم می گویم نه ارزش این همه تند روی را ندارد. بهتراست، آرام تر با قضیه برخورد کنم.

گذشته، در بعضی مناطق دنیا، زنها را دراین دوره حبس می کردند، چون فکر می کردند  ارواح خبیث در تن آنها برای چند روز لانه می کند. خونی که از بدن زن خارج می شد را ناپاک می دانستند.در بعضی از نقاط، زنها در تمام دوران ماهیانه وزایمان به منطقه ای دور از جمعیت منتقل می شدند تا بدون انکه مشکلی بوجود بیاورند این دوران راسپری کنند.البته هنوز این گونه مراسم درحاشیه ی شمالی افغانستان که داری مرز مشترک با جنوب تاجیکستان است ، دربعضی قبایل وجود دارد.

این نشان می دهد در طول تاریخ، انسان مرد نمی توانسته احساسات زن را دراین دوره درک کند.

سنم که کمتر بود این را از بدبختیم می دانستم که چرا زندگی برای زنها اینقدر، تلخ است.ولی الان به بهای ازدست دادن جوانیم، به این درک رسیده ام که با وجود زایمانهای دردناک ودردهای عجیب وغریب ماهیانه، ارزش این را دارد که زن باشم. زنانگی برایم افتخار بزرگی است که هر گونه درد ورنج آن رامی پذیرم وغیرازاین نمی خواهم.

نظرات 1 + ارسال نظر
:) جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 04:23 ب.ظ

اره ، منم هم الان توی سن بلوغم و همین إحساسو دارم ، چطور نسبت به خودتان حس خوبی پیدا کردید؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد