نقد فیلم یه همین سادگی

 "به همین سادگی" از نگاه منیژه

همیشه وقتی فیلمی را ازکتابی تدوین شده می دیدم، به این نتیجه می رسیدم، که هرگز فیلم نمی تواند گویای تمام جوانب کتاب باشد. ولی با دیدن فیلم به همین سادگی با خودم گفتم هرگز اگر کتابی نوشته شود نمی تواند اینطور زندگی زنی را به تصویر بکشد.

حتم دارم هیچ فیلم و اثرهنری خالی از اشکال نیست.اما نگاه غیر تخصصی من چنان تحت تاثیر صمیمیت و سادگی فیلم قرار گرفت که از مشاهدات اشکالات آن ناتوان شدم.

زن برروی پشت بام چنان مبهوت مشاهده شهر دود زده است که متوجه حضور زن همسایه نمی شود. گویی تابلویی است از زندگی غم بار و گرفته خود را مشاهده می کند. به زن همسایه کمک می کند تا به ترس بر سوار شدن به آسانسور چیره شود."آسانسور نمادی است از مدرنیته و ترس از سوار شدن مقاومت سنت در برابر تغییر".

فیلم برشی است از یک روز زن خانه دار را که هر روز تکرار می شود. تکراری فرساینده  و سرویس دادن بی پایان را به نمایش می گذارد.

کارهای زن با بی توجهی و بدون مزد و پاداش روبرو می شود.پختن غذا با بی میلی بچه ها ،عدم استقبال پسر از همراهی مادر به کلاس زبان ،خجالت پسر به نوع پوشش مادر است.

بچه ها برای حل مسائل به روز خود به منشی پدر متوسل می شوند. برای اطلاع از هوای هفته آینده به کمک اینترنت و با سوال در باره ی معانی لغات انگلیسی.

حتی آرزو که اسمش به عمد انتخاب شده تا آرزوهای برباد رفته ی طاهره را یاد آور شود، منتظر پدر می ماند تا زیر رضایتنامه مدرسه را برای رفتن به اردو امضا کند.

زمانی که طاهره اقدام به برداشت پول از عابر بانک می کند، پیرمردی در مقابل او قراردارد که اگر چه به نظر عامی و متعلق به نسل های گذشته است، ولی به آموزش استفاده از عابربانک را می دهد.

طاهره به گوشی همراه امیر(همسرش) زنگ می زند و با تعجب گوشی را منشی جواب می دهد. او را جدی نگرفته با اسم کوچک طاهره خانم خطاب می کند. طاهره به خاطر کمبود پول مجبور می شود بجای کت و شلوار پیراهن بخرد.

موقع شستن ظرفها صدای زیبا و محزون زن را برای اولین بار آرزو می شنود، که اشاره به توانایی های نادیده گرفته زن دارد.

در جایی با حسرت از خاطرات گذشته اسب سواری و تیراندازی برای پسرکوچک می گوید که از همه ی پسرهای فامیل سر بوده است.پسررا شگفت زده می کند.

زن با کت و شلواری که توسط منشی خریداری شده حریم خصوصی وخانوادگی خود را بیشتر مورد تهاجم می بیند.مرد افکارخود را بلند به زبان می آورد: اگر فردا زیر پای قرارداد پروژه اسم من نباشد، دیگربه شرکت نخواهم رفت. طاهره پیشنهاد می کند بجای این کار با شریکت حرف بزن. امیرجواب می دهد: بعضی چیزها اگر یادآوری شود ارزش خود را از دست می دهد. طاهره که به شکل ها ی مختلف سعی کرده است سالگرد ازدواج را که بهانه ای برای نشان دادن محبت وتوجه است را به یاد امیر بیاورد. از دادن کادو منصرف می شود. طاهره سعی می کند امیر را از تصمیم خود خود آگاه سازد ولی مجالی پیدا نمی کند. اوبا خالی کردن تفاله چای درون لگن ظرفشویی یادآورزندگی تفاله شده خود می شود.

علیرغم اینکه از صبح به دنبال ردیف کردن مقدمات رفتن است، از جمله تلفن زدن به مادر وهماهنگی با برادر،زدن دسته کلیدها برای بچه ها ، پر کردن فریزر از مواد غذایی آماده کردن پسر برای به تنهایی به کلاس رفتن که اینها خود دل مشغولی های یک مادر را نشان می دهد که علیرغم داشتن دلایل کافی برای رفتن، هنوز از رفتن باز می ماند، امیدوار است با کمی توجه از طرف امیر از رفتن باز منصرف شود. در تاریکی گریه می کند و با صدای امیر در خواب ابتدا امیدوار می شود ولی بعد به بیهودگی تصورش پی می برد.حتی غذایی که وقت زیادی برای آن صرف شده مورد توجه امیر قرار نمی گیرد چون اودر رستوران درجه یک غذایی فوق العاده خورده وسیر است.

طاهره برای چیرگی بر دودلی به استخاره متوسل می شود ولی حتی پیش نماز با وقت قبلی وهماهنگی منشی کار می کند. در صحنه حضور طاهره روی سفره ی عقد دختر همسایه که  یادآور ازدواج های رایج که بخش فانتزی آن به تدارکات پر هزینه و وقت گیر آن هم در آخر شب بعد از چیره شدن تمام مقدمات که درواقع دیگر راه برگشتی ندارد از سردل خوشی انجام می شود.عدم وجود مشاوره های روانشناسی وحقوقی جای تامل دارد.

امیر به عنوان مردی خانواده دوست ،مسئول و پرکار است.اما مشکل تاریخ مصرف گذشته مردسالاری و سنتی اورا در جایگاهی قرارداده است که نه تنها از توان او خارج است بلکه باید نتیجه ای را که باید در پیشبرد رابطه ای عاطفی قدم بردارد را ناتوان کرده است.در قسمتی که علی کوچک حتی نگران رفت و آمد خواهر است.گویای ناکارآمد بودن شکل سنتی دارد که شانه های پسر ناتوان از بار مسئولیت مراقبت از خواهر و از طرف دیگر حقارت دختر از تحت حمایت بودن یک مذکر گرچه کوچک تر از خود باشد را نشان می دهد.

مبارزه طاهره بر روی پشت بام زندگی طوفان زده ی او و دست و پنجه نرم کردن او برای حفظ زندگی را نشان می دهد.

چگونگی رفتن و یا نوع ماندن نشان از انتخاب در هر صورت درست طاهره را دارد که به بیننده واگذار شده است.

انتخاب نام امیر به معنای سرور و طاهره زنی پاک برای  کلیشه های از پیش تعیین شده  گویا است.

طاهره بعد از سوختن بادمجان ها خشم فروخورده خود را بر سر آرزو خالی می کند ولی علی بازیگوش را علی آقا و محترمانه صدا می کند.

اگر تیتر فیلم را حذف کنیم انگار به دیدن فیلمی مستند یا خانوادگی نشسته ایم.

من به سهم خودم از بازی تاثیر گذار خانم فرشته قاضی گرفته تا تمام عوامل فیلم تشکر کوچک خود را برای ارائه فیلمی ،ملموس، زیبا، به عبارتی، به همین سادگی، با هدیه دادن سی دی به دوستان تا حدی ابراز می کنم.      

نظرات 5 + ارسال نظر
فتانه شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:35 ب.ظ

پیام فیلم برای من این بود که اگر بخواهیم با کیفیت زندگی کنیم هیچ راهی نداریم جز آن که به آگاهی دست پیدا کنیم چون در این صورت است که هم برای خود وفرزندانمان ارزش خواهیم داشت ولی اگر بخواهیم مانند گذشتگانمان زندگی کنیم نتیجه اش له شدن در زندان خانه،تحقیر شدن از طرف اعضای خانه،وناچار فرار وافتادن دوباره در دام زندگی پیشین ودر نهایت باز سیکل معیوب عقب ماندگی خواهد بود.

فرید شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:44 ق.ظ http://most.blogfa.com

خیلی نقد خوبی بود . طوری که من فیلم رو دیدم زیاد چیزی ازون نفهمیدم با نقد شما تمامی موضوع فیلم رو متوجه شدم -موفق باشید فرید

امیرعلی جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:00 ق.ظ

درود بر شما، خیلی خوب به بررسی فیلم پرداخته بودی، بعد اینکه مطالب شما رو خوندم متوجه ارتباط حوادث فیلم با هم شدم.

ابوالفضل یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 08:31 ق.ظ http://khabgir.mihanblog.com

ممنون واقعا از این بحث لذت بردم

پرویز سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 06:55 ب.ظ

خیلی زیبا و رفتار شناسانه فیلم و در واقع واقعیت پشت فیلم رو که زندگی روزمره ما ایرانی ها خصوصا زن ایرانی را شامل میشود تعبیر و تفسیر کردید . از دیدن فیلم خیلی متاثر شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد