تجربه ی زندگی

تجربه ی زندگی

آنچه که در اکثر مردان عمومیت دارد برگشتن به ساختارهای گذشته است. شاید کمی بدبینانه به نظر بیاید ولی تقریبا هیچ مرد ایرانی از اینکه همسرش مطیعش باشد ناراضی نخواهد بود. بلکه زندگی شیرین از آن مردانی است که زنانی گوش به فرمان داشته باشند.زنانی بی دردسر که  درخواست  مردان را اجابت کنند وهیچ انتظاری نداشته باشند.زنانی فهمیده که در برابر همه چیز سکوت می کنند ودم بر نمی آورند.اگر ناخوداگاه، مرد زور گو دستش در برود وزنش را کتک بزند، کلمات رکیک نثار او کند و مورد تحقیر یا اهانت قرار دهد زن خوب زنی است که آبروریزی نکند و دم فرونیاورد وحرکات همسرش را توجیه کند که خوب آدم عصبانی می شود. خودمان هم همینطور هستیم.

زنانی که در مورد تجدید فراش همسرانشان دم فرو ببندد ویا هر نگاه تیز وهرزه  همسرشان را توجیه کنند که مردان این ویژگی را دارند وکاری نمی شود کرد. اگر از اموال چیزی به آنها تعلق نگیرد کاملا حق به جانب شوهرانش است چون این زنان مگر به خانه پولی آورده اند که مستحق باشند که ملکی به آنها تعلق گیرد.

زنانی که شعاع دیدشان را برای خود نگه نمی دارند بلکه دخترانشان وزنان دیگر را هم آموزش می دهند که پا را از گلیم خود بیرون نگذارند. این زنان برای مردان بهترین ویژگی برای انتخاب شدن وزندگی کردن رادارند.

ولی زنی اگر کوچکترین درخواستی در مورد محل زندگیش داشته باشد ویا از همسرش بخواهد در کارهای منزل به اوکمک کند ویا در پیک نیک یا مسافرت حق مسلم خود بداند که مانند یک انسان  از فضای پیش آمده استفاده کند و استراحت کند، .آنوقت است که مرد صدایش در خواهد آمد وآن زن را با مادرش مقایسه خواهد کرد که مادر من چگونه بود وتو دیگر چه موجودی هستی!

گاهی فکر می کنم زندگی زنانی که اندیشه ی جدیدی ندارند و در ساختارهای گذشته زندگی می کنند،چقدر راحت تر می تواند باشد. دغدغه ی این زنان بسیار کم است چون قوانین گذشتگان، همه چیز را برای این زنان روشن ساخته است. پس جای نگرانی نیست. قبل از مشکل راه حل آن از پیش تعیین شده است.

از طرف دیگر زنانی که خواستار گذار هستند. باید تن به هر خشونت کلامی وغیر کلامی ،محرومیتهای مالی و رنج دور ماندن از فرزند را به خود بدهند. چون هیچ قانون حمایتی برای این زنان وجود ندارد.

اگر در جامعه شرایطی پیش بیاید که زنان از امکانات مالی وقوانین حمایتی برخوردارباشند، چند درصد از زنان ما حاضر خواهند بودند در شرایط فعلی زندگی کنند؟

به جای آنکه ساختارها را تغییر بدهیم علیه خشونت وجامعه سنتی که زن را در فشار مضاعف قرار می دهد سخن بگوییم ، در صدا وسیما وتبلیغات از زنان خواسته می شود، در هرشرایطی در خانه ها بمانند تا نکند مرد عقب افتاده وفزون خواه بادی به لقایش بخورد و نگران شود.

این را باید به خواص گفت که چشم باز کنند وزنانی را ببینند که هرروز یا خود و یا همسرانشان را قربانی می کنند،چون نمی توانند شرایط سخت زندگی با مرد خودخواه واپس مانده و یا معتاد را ادامه دهند.

جامعه ی ما نیاز به تغییر دارد،در این هیچ شکی نیست. مقاومت در برابر تغییر فقط مشکلات را بیشتر می کند. تغییر قوانین وبازخوانی آن واهمیت دادن به زنان در شرایطی که جامعه در تمام ابعادش نیاز به تجدید نظر دارد،شاید بتواند بحرانهای جامعه را تا حدودی درمان کند و شرایط فعلی و رجوع کردن به گذشته برای حل مشکل نه تنها مسائل را حل نمی کند، بلکه تجربه نشان داده است که مسائل را بغرنج تر خواهد کرد.

نظرات 13 + ارسال نظر
سکوت شبانه جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ب.ظ http://kori.tk

و باز یک فمینیسم دیگر

http://bitwised.blogspot.com/2010/04/blog-post.html

فتانه جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ

هر زنی که حرفی برای گفتن داشته باشد،می تواند یک فمنیست باشد!

الهه یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:30 ب.ظ http://iran-history.blogsky.com

زن ، عمری زلال در بوسه یی طویل که باروری دریا را صد ساله می کند .......
سلام فتانه جان ....
گاندی می گوید : پیروزی که با خشونت بدست آید ، معادل شکست است ، زیرا موقت و گذراست .مطلب قابل تاملی بود . در ضمن رشته شما چی هست ؟؟؟ ببخشیدا
به امید روزهای بهتر برای رنان سرزمینم .

فتانه یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ب.ظ

سلام الهه جان
من رشته ای که در دانشگاه خواندم مدیریت بازرگانی بوده اما مدتی است که در زمینه ی جامعه شناسی تاریخ وروانشناسی در خصوص مسائل زنان مطالعه می کنم.

شهروند دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:50 ق.ظ http://sociopolitic.blogfa.com/

دوست عزیزم
سپاسگزارم از نظر لطفی که به وبلاگ بنده دارید.
در باب مطلب شما همانگونه که پیشتر گفته ام سوای از قوانین تبعیض آمیز موجود در جامعه علیه زنان ,معضل اصلی افکار مردان و زنان ماست که شکل دهنده فرهنگ و عرف یک جامعه است.اما فرهنگ سازی از وظایف رسانه ها و مدارس و دستگاههای مافوق عموم مردم است و اینجاست که نکته شما را باید بکار گرفت که ترویج ارتجاع توسط این دستگاه ها به وخامت اوضاع دامن خواهد زد. متاسفانه هر روز خبر هایی می شنویم که نشان از "بازگشت "روز افزون دارد به گونه ای که در آینده شاهد کتاب هایی جداگانه در مدارس دخترانه و پسرانه هستیم که زنان فردا را بیش از پیش در قالب "جنس دوم" پرورش می دهد و همچنین پرداخت حقوق به زنان خانه دار که در راستای ترویج و ارج نهادن خانه داری به عنوان "شغل" است..آیا ارزش زن محدود کردن او در چهاردیواری خانه است و بالاترین هنر او خانه داری که آنرا اینگونه ارج می نهیم؟
در کنار نقش موثر فرهنگ سازی عمومی که در کشور ما بیشتر حالت معکوس دارد,باید اشاره کرد که تک تک افراد نیز بطور جزئی تر نقشی ایفا می کنند که تا حدودی می تواند موثر باشد و در این زمینه به عقیده من روند رو به جلویی قابل رویت است که افزایش سطح تحصیلات و گسترش ارتباطات از عوامل رشد دهنده آن است.و در اینجاست که من فکر می کنم که جامعه امروز و خصوصا فردای مردان و زنان ما در حال فاصله گرفتن از توصیفی است که شما در سطور آغازین خود ارائه دادید.البته تردید ندارم که افرادی که شرح دادید همچنان به چشم می خورند اما باور دارم که تعداد آنان رو به کاهش است.
نکته دیگری نیز که به درستی اشاره کردید پشتیبانی جامعه از زنانی بود که در پیمودن راهی مخالف عرف معمول با مشکلات عدیده رو برو هستند و بسیاری به علت همین دشواری ها از انتخاب چنین راهی صرفنظر می کنند.این پشتیبانی نیز بسیار کمک کننده است اما متاسفانه در جامعه ما چنین افرادی چه از سوی خانواده و چه از سوی جامعه یا طرد می شوند و یا به هر طریقی به راه راست(!) باز گردانده می شوند.
سخن کوتاه می کنم و آرزوی موفقیت برای شما دارم با دیدگاه های ارزشمندتان

شهروند دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ق.ظ http://sociopolitic.blogfa.com/

شرمنده شدم از نظر عریض و طویلم! ببخشید!;)

فتانه دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 ب.ظ

دوست عزیز
حقیقتش من به پایداری تفکر مردسالارانه در جامعه اشاره کردم،اگر خواستارتغییر در وضعیت زنان باشیم، تغییر قوانین خیلی می تواند کمک کند. فرهنگ عمومی جامعه نیاز به زمان زیادی دارد تا بتوان تغییراتی در آن ایجاد کردوخیلی آرام وبا فرهنگ سازی امکان خواهد داشت.با شرایطی که الان وجود دارد زیاد خوشبین نیستم.این بهم ریختگی به سود جامعه نخواهد بود.

شهروند دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ب.ظ http://sociopolitic.blogfa.com/

من با این پایداری موافق نیستم و خوشبین تر از شما هستم.نگاه به اطرافم و مقایسه پسران امروز با پدران دیروز است که مرا به این خوشبینی سوق می دهد.البته این امید من نشاندهنده راحت انگاشتن احقاق حقوق زنان نیست بلکه تنها ارزیابی عادلانه شرایط است.
در موارد دیگر غیر از این هم همانطور که اشاره کردم با شما هم عقیده ام و به شرح مجدد نمی پردازم.

فتانه دوشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 ب.ظ

با شما موافقم که نسل ما از پدر تا پسر تغییر کرده است.ولی آیا مشکلات زنان ما با نسل جدیدی که بوجود آمده حل شده است.توجه داشته باشید که مادران وپدران نسل قبل چه کسانی بوده اند؟چقدر این نسل می تواند متفاوت تر از نسل قبل از خود باشد.من قبول دارم که در طبقه ی متوسط جامعه تغییراتی صورت گرفته اما آیا کافی است؟حتی فراگیر بودن آن هم برای من زیر سوال است. در اقشار دیگر جامعه ، در شهرستان ها وروستا ها چه می گذرد ؟وچه درصدی از آمار جامعه ، این مردم هستند ؟بیا یم بدون تعصب به دور وبر خود نگاه کنیم.

شهروند سه‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:17 ب.ظ http://sociopolitic.blogfa.com/


"معضل اصلی افکار مردان و زنان ماست که شکل دهنده فرهنگ و عرف یک جامعه است"
"تردید ندارم که افرادی که شرح دادید همچنان به چشم می خورند اما باور دارم که تعداد آنان رو به کاهش است".
"البته این امید من نشاندهنده راحت انگاشتن احقاق حقوق زنان نیست"
"متاسفانه در جامعه ما چنین افرادی چه از سوی خانواده و چه از سوی جامعه یا طرد می شوند و یا به هر طریقی به راه راست(!) باز گردانده می شوند."

از کدامیک از این جملات می توان مفاهیمی چون "کافی بودن تغییرات" و "حل شدن مشکلات زنان" را برداشت کرد که شما چنین می کنید؟!
من "پایداری تفکر مردسالارانه" را نقد می کنم و از "روند رو به رشد" سخن می گویم. آیا این به معنی حل شده انگاشتن مشکلات و کفایت تغییرات است؟! رو به رشد بودن می تواند با سرعت های گوناگونی از تند تا کند انجام شود و من هرگز به سرعت تند و رضایتبخش و فراگیر آن اشاره نکردم که چنین به نقد آن دست به قلم می شوید! اینک من متعصبانه سخن گفته ام یا شما دوست من؟
به شخصه اختلاف نظر فاحشی با نظرات شما احساس نمی کنم. دوستانه به شما سیاستی پیشنهاد می کنم که خوب است بکار گیرید: بجای دفع موافقان به جذب مخالفان خود بپردازید! متاسفانه شما درست راه متضاد آنرا در پیش گرفته اید.
موفق باشید.

فتانه سه‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:54 ب.ظ

بحث کردن وتبادل افکار به چالش کشیدن نظرات یکدیگر است.در این فضا افراد بدون اینکه به همدیگر بی احترامی کنند در مورد موضوعی خاص به بحث می نشینند.من تلاشم گفتن بحث خودم وفهمیدن شما بود،قصد جسارت ویا آزار شما را نداشتم،اگر این کار را کردم متاسفم،استفاده از واژه تعصب به این خاطر بود که گاهی ما بخشی از حقیقت را نمی بینیم،البته باید حقیقت را تعریف کرد ،بخشهای آن را توصیف کرد وبعد به این نتیجه رسید که اختلاف در چیست.من به شما ارادت دارم چون می دانم کسی هستید که مطالعه می کنید .بیان افکار از هر دست ابتدای حقوق شهروندی است، من با شما مخالف نیستم بلکه پیچیدگی نظرم را می خواستم برای شما توضیح بدهم.البته به این نکته اشاره می کنم که خواندن نظر مخالف برای من جذاب است.

شهروند سه‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ب.ظ http://sociopolitic.blogfa.com/

من نیز هرگز به شما جسارت نمی کنم دوست من. هر آنچه گفتم انتقاد و پیشنهاد بود.
البته از اینکه از جملاتم برداشت نامرتبط شود گاه اندکی دلخور می شوم!
بحث کردن با شما به من نیز مطالبی می آموزد.
به امید همراهی های بیشتر.

حسنیه دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 ق.ظ

سلام فتانه جانُاگه بدونم چطوری گاهی میتونم مطلب تو وبلاگ بذارمالبته اگه اشکالی نداشته باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد