خانه داری

خانه داری به دلیل وقت گیر بودن به شدت من را عصبی می کند با توجه به این که تمام بخشهای خانه را من تنها باید انجام بدهم عذاب آور است.خرید،آشپزی، تمیز کاری خانه،رسیدگی به درس فرزندم، وقتم را خیلی می گیرد وهمیشه دررویاهایم تصورمی کنم این بخش از زندگیم وجود ندارد ومن وقتم را آن گونه که دوست دارم می گذرانم ،نه آنطور که مجبورم.ازابتدای زندگی مشترکم از همسرم خواستم که به من کمک کندولی چون همیشه کار خانه را سبک می دانست این اشکال من بود که نمی توانم با شرایط جدیدم کنار بیایم وازنظر او اگر کمی تنبلی را کنار بگذارم به همه ی کارهایم می رسم. این باعث شد که کم کم بحث هایی بین ما بوجود آید وبعد از آن برای اینکه محیط خانه متشنج نشود،مجبورشدم همه ی کارهارابکنم ودم نزنم. ثابت کردن اینکه تنبل نیستم بلکه می خواهم وقتی هم برای خودم داشته باشم بسیار دشوار بود.وضعیتم زمانی خیلی بد شد که کاری پیدا کردم.کارم از راه دور بود،یعنی از طریق ایمیل کارهایی به من ارجاع می شد.من مجبور بودم کارها را ظرف مدت معینی به انجام برسانم.درخانه بودم، ولی برای انجام کارهای بانکی وجلسات بیرون می رفتم.با توجه به نوع کار اصلا کارمند محسوب نمی شدم چون خارج از خانه نبودم پس انتظار زن خانه دار هنوز بر دوشم بود.حالا با وجود بچه وهمه ی کارهای خانه، کارم را انجام می دادم. بسیار آشفته بودم طوری که حس می کردم هرچقدر کار کنم به آخرش نمی رسم. خودم را کامل فراموش کرده بودم وفقط تلاشم این بود که کارم را به نحواحسن انجام دهم تا  اخراج نشوم.

ادامه مطلب ...